Patris
@patrisg
1.3K
friends
-غلام همت آنم که زیر چرخ کبود، ز هرچه رنگ تعلق پذیرد آزاد است -آدم این جا تنهاست، و در این تنهایی، سایه نارونی، تا ابدیت جاریست -من دلم سخت گرفته است از این میهمانخانه ی مهمان کش روزش تاریک که به جان هم نشناخته انداخته است چند تن خواب آلود، چند تن ناهموار، چند تن ناهشیار -چگونه شرح دهم لحظه لحظه خود را، برای این همه ناباور خیال پرست؟ به شب نشینی خرچنگ های مردابی، چگونه رقص کند ماهی زلال پرست؟ -و هیچ صیادی، در جوی حقیری که به گودالی می ریزد، مرواریدی صید نخواهد کرد -من از جهان بی تفاوتی فکرها و حرفها و صداها می آیم، و این جهان به لانه ماران مانند است، و این جهان پر از صدای حرکت پاهای مردمیست، که همچنان که تو را می بوسند، در ذهن خود طناب دار تو را می بافند -سر آن ندارد امشب كه برآيد آفتابی تو خود آفتاب خود باش و طلسم كار بشكن بسرای تا كه هستی كه سرودن است بودن به ترنمی دژ وحشت اين ديار بشكن شب غارت تتاران همه سو فكنده سايه تو به آذرخشی اين سايه ديوسار بشكن ز برون كسی نيايد چو به ياری تو اينجا تو ز خويشتن برون آ ، سپه تتار بشكن -من نه آنم که زبونی کشم از چرخ فلک، چرخ بر هم زنم ار غیر مرادم گردد -خوشا پر کشیدن، خوشا رهایی، خوشا اگر نه رها زیستن، مردن به رهایی، آه، این پرنده در این قفس تنگ نمیخواند. -اما اگرت مجال آن هست، که به آزادی نالهای کنی، فریادی درافکن و جانت را به تمامی پشتوانه پرتاب آن کن. -زیرا که مردگان این سال، عاشق ترین زندگان بوده اند🕊️ - علاقه مند به حوزه های : جامعه شناسی ، سیاست، فلسفه، روانشناسی، سینما و تئاتر، ادبیات، مددکاری اجتماعی، موسیقی،IT ، بازار سرمایه ایران و رمزارزها - عاشق حیوانات و کودکان
chats