jarjis parsiban
@parsiban
52
friends
بکش کنار پای کار میدهد دستترا که در گلوی بغض میترکی، میریزی تکه، تکه، سرفه لخته، آه زخم بکش کنار، پای گیر مانده در دهان زندگیی سکته مردهای بگا رفتهای فشردهای که گاه عُق که گاه زخم! بگیر گامهای تندت را از درختها بپیچ کوچه کوچه با آنکه چار پنجه ناخن از روی لکهای پاهایت یکی پیی... فرار با تناسبِ پلنگ و گورهخر به مقیاسِ کسرِ استخوانِ دست و جرح مادرانگی و با تنی که راهراه زخم بپیچ عقده و گره بزن به خشم، خون زندگیست نام دیگر قیام و قدرت است، هرقدر که مسخره که هر قدر- -شکست خورده از محاصره به امیدِ فرصت از عبور از کنارِ طرح جنگ و حمله، حمله، حمله، یک سپاه زخم صدای آمبولانس رد شد از روی شانه و گوشِ اسبیی پلنگ که به سمتِ پیچِ دره شب بدون نورِ ماه میدواند و شب دوباره از غروب آمد ابر پاره پاره میکشید سایه روی شیب و شخم دره، کوه و صخره، روی ماه زخم *** و با نگاهِ قرص و بدتر از ملیح نیست به خودت «که مثل عابری به روی جاده مانده است!» زل بزن نه نترس هنوز زل بزن به زندگیی یک پیادرو، هر آنی به خانه میرود به کار میبرد، کنار بمبی «دمراست» میکند و اشک، از چشم دختری... نه! خشک میشود! لالایی بخواب جیر جیرک جگر به تیر داده، تازه پر کشیده فرض کن، سرنوشت: «راویی که ایستاده مانده است!» بمیر بازماندهای نقاهتِ قیام مثلهگان! مطبخِ نگاهِ نفلهات هنوز پیله پیله پاست که پیاده ماندهاست! جرجیس پارسیبان