N@v!d. N!k
@navid-nik
718
friends
آدميزاد است ديگر، دوست دارد دق كند گاه گاهى گوشه اى بنشيند و هق هق كند با خودش خلوت كند از دستِ بيكَس بودنش هى شكايت از خودش، از خلق و از خالق كند من شدم اين روزها خورشيد سرگردان كه روز و شب فقط در پى ات بايد مكرر، مغرب و مشرق كند آنقدر…. با چشمهايت دلبرى كردى كه شيخ جراٌت اين را ندارد، صحبت از منطق كند حد بى انصاف بودن را رعايت كن برو چشمانِ تو مى تواند شهر را عاشق كند كاش ميشد كنج دنجى را شبى پيدا كنم آدميزاد است ديگر….. دوست دارد دق كند….