مرجايى فريد
@daavar
539
friends
"پارادايمى مصدقى" «داستان مصدق در خاطره نسل ما به «شاهنامه آزادی» تبدیل شده است. این ماجرا برای مردم ما نه صرفا یک حدیث تاریخی که یک سرود آزادی است و سرود آزادی سر از قید زمان برمیکشد. چیزی را میسراید و چیزی را میستاید که هنوز اتفاق نیفتاده است و آرزو میشود که در آینده اتفاق بیفتد. سرود آزادی سِروادِ مشتاقیست. وجدان جامعه در گذشته چیزی را میبیند و نشانی از گمشده خود در آن میجوید. قصه گذشتهای به بنبست رسیده که امید فرجی را برای آینده رقم میزند و بازگوکردن آن بهانهای میشود برای بیان اشتیاقی شورانگیز که تحقق چیزی بسیار عزیز را در امروز و فردا آرزومند است...». محمد على موحد، "خواب آشفته نفت". ========— — ====– — — در این بزم بزرگ رزم خواهم جام برگیرم ثنای جانفشان عدالت را زسر گیرم زمانی نو رسد از راه، این بایای تاریخ است از این رو آنچنان باشیم، که ان شایای تاریخ است حیات خویش را آراستن رزمی است بس مشگل نه تنها در برون، بل گاه خصم توست اندر دل براین خویش سازی، ضد خود هم رزم باید کرد از آن آغاز ره، عزم سفر را جزم باید کرد برای مردمان بودن، طریق اینست، این پیداست مرآن را آدمی دان، کو بسی آدمی شیداست از این کوشش ظفر زاید، ندارم هیچ تردیدی به گیتی در برافروزیم، آن سان پاک خورشیدی که خورشید فلک در جنب آن خوارو زبون گردد به پای آدمی کبر سمائی، سرنگون گردد