کامران آبادهای
@comerunaba
641
friends
پیچک ما را سر آن بود که در غار بمانیم با نقش ذغالی به دیوار بمانیم چون مرغ خوش آواز سر شام بخوابیم بانگ جرس آمد که بیدار بمانیم شوری به سر انداخت، که گشتیم چو مجنون آن حلقه بگوشی، که به بازار بمانیم ما در پی دیدار، به هر سوی دویدیم او در پی این کار، که درکار بمانیم پیمانه گرفتیم که بر عهد بکوشیم صد باره شکست او، که هشیار بمانیم ما چرخ فلک را به زنجیر کشیدیم او حلقه بیفزود، به پرگار بمانیم چون حلقهء پیچک درآغوش درختی هر سوی خمیدیم که با یار بمانیم افسوس که هر شاخه که در حلقه گرفتیم صد شاخه بیفزود به انکار بمانیم چون بار دگر بانگ برآورد که زنهار از شاخه بریدیم، به دیوار بمانیم ≄================= کمی تجربه در الکترونیک و کامپیوتر بسیار تجربه در شنیدن نظرات مختلف متخصص نیفتادن در دام تعصب فکری استاد لذت بردن از لحظههای زندگی دانشآموز درک جهان هستی